به گزارش مجله خبری نگار، نایب رئیس اول فدراسیون فوتبال ایران گفته است که ازکیروش میتوان در ظرفیتهای متفاوت استفاده کرد. این موردی است که به سبب عدم اعلام صریح این قضیه از سوی فدراسیون همچنان مبهم مانده و حتی گذشت ۲۵ روز از واقعه حذف «یوزها» از مرحله گروهی جام جهانی بیست و دوم هم این ابهام را نزدوده و تعلل فدراسیون در انجام وظیفه بدیهیاش در این خصوص طبعاً بلاتکلیفی موجود را استمرار بخشیده است.
اگر به اظهارات محمدنبی توجه کنیم، میبینیم که تردیدها و سؤالات برخاسته از این صحبتها چندان هم کمتر از ابهامهایی نیست که یکسره نکردن قضیه از جانب فدراسیون خالق و بسطدهنده آن بوده است. از این مقام فدراسیون که لابد نظراتش نشانگر طرز تصور شماری دیگر از اعضای هیأت رئیسه فدراسیون (و به واقع موافقان با ابقای کیروش) هم هست، باید پرسید در کدامین ظرفیتها و پستهای دیگر میتوان از کیروش استفاده کرد؟ اگر این ظرفیتها از جانب فدراسیون مشخص شده چرا به صراحت اعلام نمیشود که کدامیک از آنها از نظر فدراسیون سودمندتر و الزامیتر است؟ چنانچه این موضوع و ظرفیت مورد نظر فدراسیون به این مربی پرتغالی هم ابلاغ شده، نظر وی در این خصوص چیست؟
مهمترین و واضحترین مسأله این است که با توجه به شناخت موجود از دیدگاهها و روشهای کیروش او مردی نیست که پشتمیزنشین باشد و فقط طرح و برنامه بدهد و از کارهای اجرایی دوری جوید. کیروش فقط ایدههای خودش را قبول دارد و با روشهای شخصیاش کار میکند و حتی از میان خیل کمک مربیان تحت اختیار خود که اکثر قریب به اتفاقشان هموطنان وی هستند، چندان مشاورهای نمیگیرد و اگر هم توصیهای را از آنها بشنود، فقط در حد همان شنیدن است و الزامی به اجرای آن نمیبیند و تصمیم گیرنده اول و آخر خود او است.
آیا از چنین فردی که کاملاً قائم به خود و از هر گونه مشارکت فعال دور است و دستیارانش نه ترسیمکننده راههای تاکتیکی بلکه فقط درحد بازوهای اجرایی او و مهرههایی فاقد اختیار عمل در دست وی هستند، میتوان خواست که اولاً برخلاف خواسته اصلیاش سرمربی نباشد و ثانیاً در پستی که عملاً غیر اجرایی و کمی تا قسمتی صوری است، انجام وظیفه کند؟ آیا کیروش پس از دو مقطع زمامداری مطلق در تیم ملی ایران که اولی ۸ سال طول کشید و از شروع دومی چهار ماه میگذرد، حاضر است یک نقش درجه چندم غیراجرایی را بپذیرد؟ اگر به او گفته شود که مثلاً مدیر فنی تیم ملی فوتبال بزرگسالان ایران یا مدیر سازمان تیمهای ملی در تمامی ردههای سنی شود، با خلق و خو و نگاهی که از وی سراغ داریم، آیا حاضر است اینها را بپذیرد؟
پاسخ این سؤالها به وضوح مشخص است، ولی آنچه در مورد آن هنوز ابهام احساس میشود، وجود کارایی و سرعت عمل لازم در نزد مدیران فدراسیون برای تعیین یک سرمربی جدید و باکفایت در صورت کنار گذاشته شدن کیروش و انتقال او به یک پست دیگر است. مسألهای که در روزهای اخیر و بعد از بازگشت تیم ملی از آوردگاه قطر در گفتار و نحوه عمل سران فدراسیون هم کاملاً هویدا بوده و حتی نام و وصف برخی کاندیداهای احتمالی هدایت تیم ملی نشان میدهد که این مدیران هیچ طرز فکر واحد و مؤثر و مشخص در راه تعیین اصلحترین مربی برای این تیم ندارند و فاقد هرگونه عزم جدی در این زمینهاند. آنها فقط مشتی اسم بر زبان میآورند تا به نظر برسد که به نتیجهای واحد و نهایی در مورد رهبری یوزها رسیدهاند و کارهای مربوطه را در دست اجرا دارند و البته حقیقت امر چیزی به جز این است.